ما گنه کاریم ؛ آری ؛ جرم ما هم عاشقی است
آری اما آنکه آدم هست و عاشق نیست ؛ کیست ؟
زندگی بی عشق ؛ اگر باشد ؛ همان جان کندن است
دم به دم جان کندن ای دل کار دشواری است ؛ نیست ؟
زندگی بی عشق ؛ اگر باشد ؛ لبی بی خنده است
بر لب بی خنده باید جای خندیدن گریست
زندگی بی عشق اگر باشد هبوطی دائم است
آنکه عاشق نیست ؛ هم اینجا هم آنجا دوزخی است
عشق عین آب ماهی یا هوای آدم است
می توان ای دوست بی آب و هوا یک عمر زیست ؟
تا ابد در پاسخ این چیستان بی جواب
بر در و دیوار می پیچد طنین چیست ؟ چیست ؟...
قیصر امین پور
***