در برگریز عشق
آنجا که فصل فاصله ها پرسه می زند
آنجا که راز داغ شقایق به سینه هاست
آنجا که سیل بغض سواران منتظر
عمری نشسته است ،
تا بشکند رسوب غرور هزاره را
در انتظار مرد بهاران نشسته ام ...