شیخ صدوق از عبدالسلام نقل کرده که گفت :
دعبل خزاعی خدمت علی ابن موسی الرضا (علیه السلام) رسید و با اجازه حضرت شروع به
خواندن قصیده ای در مدح آن حضرت کرد
« مدارس آیات خلت عن تلاوة و منزل وحی مقفر العرصات »
محل تدریس آیات الهی که اکنون از تلاوت آیات بر کنار مانده است ، و
محل نزول وحی پروردگار که از فعالیت باز مانده است .
چون به این شعر رسید :
« أری فیئهم فی غیرهم متقسما و ایدیهم من فیئهم صفرات »
غنیمتی که مال ایشان است در دست دیگران می بینم که بین خودشان تقسیم می کنند
در حالی که دست خودشان از آن غنیمت خالی است .
حضرت رضا (علیه السلام) گریه کرد و فرمود : راست گفتی ای خزاعی ، و چون به این شعر رسید:
« اذا وتروا مدوا الی واتریهم أکفا عن الأوتار منقبضات »
هنگامی که به آنها ستم شود به ستمگر خود دست انتقام دراز نمی کنند بلکه بدی را با احسان
مقابله می کنند و دستشان از انتقام خالی است .
حضرت رضا (علیه السلام) کف دستان خود را زیر و رو کرد و فرمود : بلی به خدا قسم خالی است ،
و ...
و هنگامی که به این شعر رسید :
« و قبر ببغداد لنفس زکیة تضمنها الرحمان فی الغرفات »
حضرت رضا (علیه السلام) به او فرمود :
آیا به این قسمت از قصیده ات اجازه می دهی دو بیت اضافه کنم که قصیده تو با آن کامل شود؟
« و قبر بطوس یا لها من مصیبة توقد فی الأحشاء بالحرقات »
« الی الحشر حتی یبعث الله قائما یفرج عنا الهم و الکربات »
وقبری در طوس است که برای آن مصیبت هایی است که تا روز قیامت آتش از دل های سوخته
شعله ور خواهد بود.
تا آنکه خدا قیام کننده و منتقم ما را برانگیزاند ، و غصه ها و اندوه ما را بر طرف سازد .
دعبل عرض کرد : من قبری از شما خانواده در طوس نمی شناسم ، اینکه فرمودید قبر چه
کسی است ؟
امام فرمود :آن قبر من است ، روزها و شب ها به پایان نمی رسد که طوس محل رفت و آمد
شیعیان و زائران من می گردد .
بدانید هر کس مرا در شهر طوس و در آن غربت زیارت کند فردای قیامت با من و در درجه من
خواهد بود در حالی که گناهانش آمرزیده شده باشد .
و ادامه حدیث ....
***
به نقل از ترجمه کتاب القطرة - ج 1 ص 623 با تلخیص
میلاد امام رضا (علیه السلام ) را تبریک می گوییم
یا علی ...