سلام
بی مقدمه می رم سر اصل مطلب !
راستش این پسر ما ... وا چی میگم من ! داشتم مثلا اون یکی
مطلبو می گفتم. حالا ادامه:
در آخر ستون سمت راست وبلاگ ( آخه من راستی ام !!! ) یه نظر سنجی
در مورد انتخابات پیش رو گذاشته ام ( کدوم بود ؟؟؟ آها ... ریاست جمهوری !)
اگه لطف کنید و در نظر سنجی شرکت کنید سرافرازمان کرده اید و ان شاألله
اجرتان با خدا و با همان نامزدی که بهش رای داده اید.
( نامزد شید ایشاألله !!! )
پس منتظرم
پس چرا منتظری
برو رای بده
بارک الله
*****
ممنونم !
یک زوج 55 ساله به مناسبت سی و پنجمین سالگرد ازدواجشون رفته بودند
بیرون که یه جشن کوچیک دو نفره بگیرند .
وقتی توی پارک زیر یه درخت نشسته بودند ، یکهو یه فرشته کوچیک خوشگل
جلوشون ظاهر شد و گفت : به خاطر اینکه شما همیشه یه زوج فوق العاده بودید
و تمام مدت به همدیگه وفادار بودید ، من برای هر کدوم از شمایه آرزو
بر آورده می کنم.
زن از خوشحالی پرید بالا و گفت : اوه ! چه عالی ! من می خوام همراه شوهرم
به یه سفر دور دنیا بریم . فرشته چوب جادویش رو تکون داد و پوف ! دو تا بلیط
درجه اول برای بهترین تور مسافرتی دور دنیا توی دستهای زن ظاهر شد .
حالا نوبت شوهر بود که آرزو کنه . مرد چند لحظه فکرکرد و گفت : خب ...
این خیلی رمانتیکه . ولی چنین بخت و شانسی فقط یه بار تو زندگی آدم پیش
می آد . بنابرین خیلی متاسفم عزیزم ... آرزوی من اینه که یه همسری داشته
باشم که ده سال از من کوچیکتر باشه !
زن و فرشته جا خوردند و خیلی دلخور شدند . ولی آرزو آرزو است و باید بر آورده
بشه . فرشته چوب جادویش رو تکون داد و پوف !
مرد 65 سالش شد !
***
(ضمیمه چار دیواری روزنامه جام جم ، دوشنبه )
***
به نام ریشه تمام پرسش ها
... و خورشید طلوع کرد ، بی آنکه رسوایی زمین را تخمین زده باشد .
و تو دوشادوش پدرم آدم ، پا به خانه بی سقف خود نهادی .
سرت گرم شد به پرورش برادرهایم - هابیل و قابیل - راستی چه کسی قابیل ما را برادر کش کرد ؟
هر چه بود ، آن قدر سرگرم شدی که من و خواهرهایم را از یاد بردی و ما را به مهد کودک
تاریخ سپردی ، بی آنکه سراغی از حال ما گرفته باشی .
ورق بزن ، پرونده تک تک ما را ورق بزن ! جز روزهای سیاه ، جز محرومیت و ظلم ، جز اندوه و آه ، چه
در صحیفه تقدیر ما می یابی؟ خواهر بزرگ هایم در اوایل تاریخ ، پس از تو ، چنان مقهور سرنوشت
شوم خود بودند که زنده به گوری بر تقدیر آنان ، مهر رهایی می زد ، بی آنکه تو بپرسی
« بای ذنب قتلت »
شان خواهران مرا در هیچ نقطه تاریخ ، رعایت شده نخواهی یافت .
از وقتی حکم در دست مردان قرار گرفت ، ما محکوم ماندیم ... محکوم زن بودن خویش !
از قصه های تلخ گذشته ، فاصله می گیرم . می خواهم برایت از همین امروز بنویسم ،
از همین آغاز هزاره سوم زمین . برای همین ، تو را از جاهلیت چهارده قرن پیش و عبوس شدن
چهره مردان ، هنگام شنیدن خبر تولد دختر ، به جاهلیت هزاره سوم و به روزگار تلفیق
جهل و مدرنیته ، فرا می خوانم .
ای اولین مادر !
هرگز فکری به حال دخترانت ، در این عصر کرده بودی ؟ تو نیستی تا پاسخ گو باشی
تمرد انسان را در مقابل حقیقت روشن . همین انسان که خدا بر ناتوانی اش تاکید ها کرده است ،
شاید به ظاهر از یک انقلاب کارگری در غرب ، سرچشمه گرفته باشد ، اما ریشه هایش عمیق تر از
هشت مارس است ، نهضتی را می گویم که به نام حمایت از حقوق زن بر پا شد ، اما ارمغانی جز
پریشانی و ظلمت با خود نیاورد .دیروز نگاه به خواهرانم ، نگاهی ابزاری بود ،
در قالب سنت و جهالت ها و امروز نگاه به من و دختران امروزت ، نگاهی ابزاری تر است ،
در قالب تمدن و تکنولوژی . من از سرگردانی در طوفان های بی اصل و نسب این تاریخ مکدر ،
به تو پناه می آورم .
فقط به یک سوال من جواب ده !
به من بگو پدر در حق برادرانم چه کرد که آنان جنس غالب شده اند و کوتاهی تو در حق دخترانت
چه بوده که مغلوب شدن ، هماره بر پیشانی تقدیر ما ثبت شده است ؟
جواب نامه را از اینجا بخوانید
سلام
ایام رحلت پیامبر رحمت ، آخرین سفیر الهی ، اشرف مخلوقات ، محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله)
و همچنین سالروز شهادت مظلومانه و غریبانه سبط اکبر ، امام حسن مجتبی (علیه السلام ) همچنین
سالروز شهادت غریب طوس ، امام رضا (علیه السلام) را به پیشگاه امام زمان و رهبر انقلاب و
شما عزیزان تسلیت عرض می کنم .
یا علی ...
ضرار بن ضمره ضبایی ، از یاران امام (علیه السلام )
به شام رفت ، برر معاویه وارد شد .
معاویه از او خواست از حالات امام بگوید ، گفت :
علی (علیه السلام ) را در حالی دیدم که شب،
پرده های خود را افکنده بود ، و او در محراب ایستاده ،
محاسن را به دست گرفته ، چون مار گزیده به خود
می پیچید ، و محزون می گریست و می گفت :
ای دنیا ! ای دنیای حرام ! از من دور شو ،
آیا برای من خود نمایی می کنی ؟ یا شیفته من
شده ای تا روزی در دل من جای گیری ؟
هرگز مباد !
غیر مرا بفریب ، که مرا در تو هیچ نیازی نیست ،
تو را سه طلاقه کرده ام ، تا بازگشتی نباشد ،
دوران زندگانی تو کوتاه ، ارزش تو اندک ،
و آرزوی تو پست است .
آه از توشه اندک ، و درازی راه ، و دوری منزل ،
و عظمت روز قیامت .
***
نهج البلاغه ، حکمت 77
یا علی ...