سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مشخصات مدیروبلاگ
 
عبدالله[19]

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

پیوند دوستان
 
دست خط ... (( همیشه با تو )) پیاده تا عرش ● بندیر ● سجاده ای پر از یاس آیه های انتظار کوهپایه شلمچه تعمیرات تخصصی انواع پرینتر لیزری اچ پی HP رنگی و تک رنگ و اسکنر خانه طلبگی بوی سیب BOUYE SIB آسمون آبی من مستانه پرتو ایحسب الانسان ان یترک سدی رند یادداشت های من نشانه پری برای پریدن حدیث عشق سنگر کبو ترانه .... تا بام ملکوت آغاز راه در حریم اهل بیت(ع) حقیقت بهائیت پوتین خاکی kalamestan لبخند ایرانی عاشق شو عاشق خدا صمیمانه ... دکل دیدبانی طعم شیرین دو دقیقه نقد مَلَس ..::@@صدای سکوت@@::.. نسیمی از بهشت ... یــاران سیب صبح صور اسرافیل دسته کلید شفاعت خلوت تنهایی مائدة من السماء و خدایی که در این نزدیکیست نـو ر و ز توکای شهر خاموش یک قدم تا پشت خاکریز دختر و پسر خدای که به ما لبخند میزند به خود آییم و بخواهیم،‏که انسان باشیم... عاشق خدا باش تا معشوق خلق شوی ! رویش رهپویان ***ترنم*** یا صاحب الزمان پایگاه اطلاع رسانی فرهنگی شاهد آموزش عربی لیلی با من است ! راز گل سرخ زمزمه طلبه پاسخگو

 آقا نجفی قوچانی را بیشتر در ایران با کتاب سیاحت غرب می شناسند . سیاحت شرق ، که مجموعه خاطرات این روحانی قدیمی و زندگینامه اوست ،
کمتر دیده و خوانده شده است . در حالی که نسل های جدید ، اگر سری به این کتاب بزنند ، مسحور طنز ، صداقت و صراحت راوی در
نگاه به وقایع و فضای اطرافش خواهند شد . با اینکه کتاب ، شرح سختی ها و تلخ کامی هایی است که این مرد در راه رسیدن به دانش دینی
کشیده است ولی شیطنت و سرزندگی خاص راوی ، متن را شیرین و دوست داشتنی کرده است.
***
قسمتی از متن کتاب :




و در این مدرسه تازه که حجره هامان کنار هم بود ، از میان طاقچه سوراخ کردیم و ریسمانی در آن کشیدیم که یک سر ریسمان ، در حجره رفیق بود
و یک سر در حجره من . وقت خواب ، آن سر ریسمان را رفیق به پا و دست خود می بست و این سر ریسمان را من به دست خود می بستم
که سحر هر کدام که زودتر بیدار شویم دیگری را بدون اینکه صدایی بزنیم ، به توسط همان ریسمان بیدار کنیم که مبادا طلبه ای از صدای ما
بیدار شود  و راضی نباشد. تا آنکه ناخوشی حصبه مرا فرا گرفت. بعد از 15-10 روز دوا خوردن و عرق نکردن ، حال یاس از حیات
حاصل شد .طبیب به رفیق باوفا گفت : « اگر امروز و امشب عرق نکند ، کار مشکل می شود » .
رفیق ، شوربای داغی ساخت . گفت :«ولو بی میل هم باشی ، تا می توانی زیاد بخور ، بلکه عرق کنی». ما چند قاشق خوردیم و خوابیدیم.
یک لحاف از خودش بود، روی من انداخت و لحاف دیگری آورد ، او را هم انداخت. دو خرقه داشتیم هر دو را انداخت . گفتم : «نفسم تنگی می کند ،
خفه می شوم» . باز دیدم نمدی دولا کرده ، آن را هم انداخت ، در بین آنکه داد من بلند بود که حالا خفه می شوم ، یک مرتبه خودش را مثل قورباغه
از روی همه اثقال به روی من انداخت ، دست و پای خود را باز کرده به اطراف من . مرا محکم گرفته که نمی توانم تکان بخورم ،
نفس به سینه پیچیده آنچه زور زدم و تلاش کردم که آخوند را دور کنم ، ضعف غالب بود ، زورم نرسید .
آنچه فحش و ناسزا گفتم این احمق لجوج نشنید، گریه گرفت و آنچه التماس و زاری و قسم خوردم که من می میرم ، بگذار بلکه به آسودگی جان بدهم ،
ثمر نکرد . از صدا افتادم و نفس به شماره افتاد . سر تسلیم به این عزرائیل یزدی به لاعلاجی سپردم و از خود گذشتم .
عرق آمد و آمد ، آمد تا لباس و لحاف زیرین تر گردید. خورده ، خورده ، گرفتگی و تنگی سینه برطرف شد . گفتم آخوند حالا برخیز که من عرق
کردم و از مردن برگشتم .
***

این متن رو به طور غیر مستقیم از ویژه نامه داستان .شماره 53 . مرداد 1389.
از گروه مجلات همشهری
، براتون گذاشتم . 

 


90/2/10::: 10:44 ع
نظر()
  

سلام
من برگشتم
اینم یه عکس از چزابه
چزابه


90/1/5::: 6:33 ع
نظر()
  
  

عازم کربلایم ، کربلای ایران

راهیان نور


  

جحی در کودکی شاگرد خیاطی بود . روزی استادش کاسه عسل به دکان برد .
خواست که به کاری رود .گفت درین کاسه زهر است . نخوردی که هلاک شوی ،
گفت من با آن چه کار دارم ؟
چون استاد برفت جحی وصله جامه به صراف داد و تکه نانی گرفت و
با آن تمام عسل بخورد .
استاد باز آمد ، وصله طلبید . حجی گفت مرا مزن تا راست بگویم .
حالی که غافل شدم ، دزد وصله بربود.من ترسیدم که بیایی و مرا بزنی ،
گفتم زهر بخورم تا تو بیایی من مرده باشم . آن زهر که در کاسه بود ،
تمام بخوردم و هنوز زنده ام ، باقی تو دانی !
 *** عیدتان مبارک ***


89/9/4::: 6:56 ع
نظر()
  
  

کعبه سنگ نشانی است که ره گم نشود *** حاجی احرام دگر بند و ببین یار کجاست


89/8/25::: 5:44 ع
نظر()
  

در پی اهانت نفرت انگیز به قرآن شریف در آمریکا، حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیام مهمی به ملت ایران و امت بزرگ اسلام، حلقه های صهیونیستی درون دولت آمریکا را طراحان اصلی این توطئه مشمئز کننده خواندند و با تشریح اهداف پشت پرده کینه توزیهای صهیونیستها نسبت به اسلام و قرآن تأکید کردند: دولت آمریکا برای اثبات ادعای خود درباره دخالت نداشتن در این توطئه، باید عوامل اصلی این جنایت بزرگ و بازیگران میدانی آن را به گونه ای شایسته به مجازات برساند.
متن پیام ولی امر مسلمین جهان به این شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم
قال الله العزیز الحکیم: انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون
ملت عزیز ایران ـ امت بزرگ اسلام!
اهانت جنون آمیز و نفرت انگیز و مُشمئز کننده به قرآن مجید در کشور آمریکا که در سایه ی امنیت پلیسی آن کشور اتفاق افتاد حادثه ی تلخ و بزرگی است که نمیتوان آن را تنها در حدّ یک حرکت ابلهانه از سوی چند عنصر بی ارزش و مزدور به حساب آورد. این یک اقدام محاسبه شده از سوی مراکزی است که از سال ها پیش به این طرف، سیاست اسلام هراسی و اسلام ستیزی را در دستور کار خود قرار داده و با صدها شیوه و هزاران ابزار تبلیغاتی و عملیاتی، به مبارزه با اسلام و قرآن پرداخته اند. این حلقه ی دیگری از زنجیره ی ننگینی است که با خیانت سلمان رشدی مرتد آغاز شد و با حرکت کاریکاتوریست خبیث دانمارکی و دهها فیلم ضد اسلام ساخته شده در هالیوود ادامه یافت و اکنون به این نمایش نفرت انگیز رسیده است. پشت صحنه ی این حرکات شرارتبار چیست و کیست؟
مطالعه ی این روند شرارت که در این سالها با عملیات جنایتبار در افغانستان و عراق و فلسطین و لبنان و پاکستان همراه بود، تردیدی باقی نمیگذارد که طرّاحی و اتاق فرمان آن در دستان سران نظام سلطه و اتاق فکرهای صهیونیستی است که از بیشترین نفوذ بر دولت آمریکا و سازمانهای امنیتی و نظامی آن و نیز بر دولت انگلیس و برخی دولتهای اروپائی برخوردارند. اینها همان کسانی اند که پژوهشهای حقیقت یاب مستقل روز به روز بیشتر انگشت اتهام در ماجرای حمله به برجها در 11 سپتامبر را به سوی آنان متوجه میکنند. آن ماجرا بهانه ی حمله به افغانستان و عراق را به رئیس جمهور جنایتکار وقت آمریکا داد و او اِعلان جنگ صلیبی کرد و همان شخص بنابر گزارشها، دیروز اعلام کرده است که این جنگ صلیبی با ورود کلیسا به صحنه، کامل شد.
هدف از اقدام نفرت انگیز اخیر آن است که از سوئی مقابله با اسلام و مسلمانان در جامعه ی مسیحی به سطوح همگانی مردم کشیده شود و با دخالت کلیسا و کشیش، رنگ مذهبی گرفته و پشتوانه ئی از تعصبات و تعلقات دینی بیابد، و از سوی دیگر ملتهای مسلمان را که از این جسارت بزرگ به خشم آمده و جریحه دار میشوند از مسائل و تحولات دنیای اسلام و خاورمیانه غافل سازد.
این اقدام کینه توزانه، نه آغاز یک جریان، بلکه یک مرحله از روند طولانی مدتِ اسلام ستیزی به سرکردگی صهیونیسم و رژیم آمریکا است. اینک همه ی سران استکبار و ائمة الکفر در برابر اسلام قرار گرفته اند. اسلام، دین آزادی و معنویت انسان، و قرآن کتاب رحمت و حِکمت و عدالت است؛ وظیفه ی همه ی آزادیخواهان جهان و همه ی ادیان ابراهیمی است که در کنار مسلمانان با سیاست پلید اسلام ستیزی با این شیوه های نفرتبار مقابله کنند. سران رژیم آمریکا نمیتوانند با سخنان فریبنده و میان تهی، خود را از اتهام همراهی با این پدیده ی زشت تبرئه کنند. سالهاست که مقدسات و همه ی حقوق و حرمت میلیونها مسلمان مظلوم در افغانستان و پاکستان، در عراق و لبنان و فلسطین زیر پا گذاشته شده است. صدها هزار کشته، دهها هزار زن و مرد اسیر و زیر شکنجه، هزاران کودک و زن ربوده شده و میلیونها معلول و آواره و بی خانمان، قربانی چه چیزی شده اند؟ و با همه ی این مظلومیتها، چرا در رسانه های جهانی غرب، مسلمانان را مظهر خشونت و قرآن و اسلام را خطری برای بشریت وانمود میکنند؟ چه کسی باور میکند که این توطئه ی گسترده بدون کمک و دخالت حلقه های صهیونیستیِ درونِ دولت آمریکا ممکن و عملی است؟!
برادران و خواهران مسلمان در ایران و سراسر جهان!
لازم میدانم این چند نکته را به همه متذکر گردم:
اولاً: این حادثه و حوادث پیش از آن به روشنی نشان میدهد که آنچه امروز آماج حمله ی نظام استکبار جهانی است، اصل اسلام عزیز و قرآن مجید است؛ صراحتِ مستکبران در دشمنی با جمهوری اسلامی ناشی از صراحت ایران اسلامی در مقابله با استکبار است و تظاهر آنان به دشمن نبودن با اسلام و دیگر مسلمانان، دروغی بزرگ و فریبی شیطانی است. آنان با اسلام و هر آنکس که بدان پایبند است و هر آنچه نشانه ی مسلمانی است دشمن اند.
ثانیاً: این سلسله ی کینه توزیها با اسلام و مسلمین، ناشی از آن است که از چند دهه پیش تاکنون نور اسلام از همیشه تابنده تر و نفوذ آن در دلها در جهان اسلام و حتی در غرب از همیشه بیشتر شده است. ناشی از آن است که اُمت اسلام از همیشه بیدارتر شده و ملتهای مسلمان اراده کرده اند زنجیرهای دو قرن استعمار و تجاوز مستکبران را پاره کنند. حادثه ی اهانت به قرآن و پیامبر  عظیم الشأن صلی اله علیه و آله، با همه ی تلخی، در دل خود حامل بشارتی بزرگ است. خورشید پر فروغ قرآن روزبروز بلندتر و درخشنده تر خواهد شد.
ثالثاً: همه باید بدانیم که حادثه ی اخیر ربطی به کلیسا و مسیحیت ندارد و حرکات عروسکی چند کشیش ابله و مزدور را نباید به پای مسیحیان و مردان دینی آنان نوشت. ما مسلمانان هرگز به عمل مشابهی در مورد مقدسات ادیان دیگر دست نخواهیم زد. نزاع میان مسلمان و مسیحی در سطح عمومی،  خواسته ی دشمنان و طراحان این نمایش دیوانه وار است و درس قرآن به ما، در نقطه ی مقابل آن قرار دارد.
و رابعاً: طرف مطالبه ی  همه ی مسلمانان، امروز دولت آمریکا و سیاستمدارن آنند. آنها اگر در ادعای دخالت نداشتن خود صادقند باید عوامل اصلی این جنایت بزرگ و بازیگران میدانی آن را که دل یک و نیم میلیارد مسلمان را به درد آورده اند، به گونه ئی شایسته به مجازات برسانند.
و السلام علی عباد اله الصالحین
سیّدعلی خامنه ای
22/شهریور/1389
---
http://leader.ir/langs/fa/index.php?p=contentShow&id=7253
***
مرگ بر آمریکا


89/6/23::: 7:44 ع
نظر()
  
812 صفحه .
812 صفحه حکایت مردانگی های یک زن .
812 صفحه حکایت پایمردی ها و جان فشانی های یک عده زن و مرد بدون سلاح در مقابل غولی سر تا مسلح .
812 صفحه نمایش غیرت ، نمایش عشق ، صلابت .
812 صفحه نمایش مقاومت ...
اینجا خرمشهر است .
   می خواهم در مورد کتاب « دا » برایتان بنویسم ، درد دل کنم ، انتقاد کنم ، پیشنهاد بدهم . لابد من یکی را نمی توانید حسود ! خطاب نمایید .
چون کتاب که چه عرض کنم ، مقاله ای هم منتشر نکرده ام .چیزی هم از نقد حرفه ای کتاب و شرایط نشر سرم نمی شود تا چه برسد به اینکه
خودم را کارشناس نشر بدانم .فقط یک خواننده آماتور هستم و به کتاب علاقه مندم . همین ! 
   من کتاب « دا » را در تاریخ هشتم بهمن 87 از شهر مقدس قم خریده ام .با پنج در صد  تخفیف نسبت به قیمت روی جلد یازده هزار تومانی اش .
   این را بگویم که من اکثر کتاب های این چنینی را ( منظورم ، کتاب های آزاد مثل رمان ، خاطرات و ... است ) از طریق معرفی روزنامه ها و مجلات 
و یا برنده شدن در جشنواره ها و جوایز ادبی و غیره  و یا معرفی دوستان و اساتید تهیه می کنم و فکر می کنم کتاب « دا » را هم بر اساس
معرفی یکی از روزنامه ها خریده باشم .
   می شود گفت کتاب « دا » هم از جمله کتاب هایی است که وقتی آن را به دست می گیری ، تا تمامش نکنی ، نمی توانی زمین بگذاری ،
برای همین من هم این کتاب را تقریبا به سرعت خواندم و مثل همه خوانندگان این کتاب ، تحت تأثیر فضا و صحنه های کتابی شدم که برگ برگ
آن دل آدم را به لرزه می آورد و هر واقعه دردناک آن ، اشک چشمان را سرازیر می کرد .
   نمی خواهم این پست ، پست نقد کتاب باشد ، ولی همین قدر _با توجه به چند جمله ای که در صفحه اول به هنگام خواندن کتاب نوشته ام _
بگویم که کتاب « دا » به لطف ویراستاری خوب و چاپ و صحافی نسبتا مناسب ، متن خوب  و روانی دارد  و چند نکته ای که نظرم را به خودش
جلب کرد ، این می باشد که اولا بر خلاف برخی ذهنیت ها که نمی دانم به چه خاطر بوده است ، مهر و محبت ما بین خانواده های عربی 
و جنوبی کشور عزیزمان ، در صفحه صفحه این کتاب موج می زند و خود من گاها از این همه صمیمیت و عاطفه ، تعجب می کردم .
    نکته  دوم اینکه با خواندن حرف ها و گفته های پدر و برادر شهید خانم سیده زهرا حسینی (راوی داستان) ، هر لحظه  به خاطر داشتن
چنین خانواده ای به حالشان غبطه می خوردم  و از این همه دور اندیشی و بزرگی روح آن دو شهید والا مقام ،
متعجب می شدم . نکته آخر اینکه ، در برخی از صفحات کتاب ، به نظرم توضیح حالات روحی و روانی راوی داستان ،
کمی کشدار شده و کتاب از حالت خاطره گویی به حالت داستان مانند  نزدیک شده است .
*
*   *
*
   اما مطلب اصلی که می خواستم در اینجا به آن بپردازم و احتمالا شما هم با آن از طریق روزنامه ها و یا تلویزیون برخورد کرده اید ،
قضیه تجدید چاپ های پیاپی و حدود صد و ده  تایی کتاب است که تا کنون منتشر شده است . خود این اتفاق که کتابی به خصوص در این
حوزه ( دفاع مقدس ) ، به این شماره چاپ ( نه تیرا‍ژ ) برسد ، جای خوشحالی فراوان دارد و باید بعد از این امیدوار بود که انتشاراتی مثل سوره ،
بیش تر از قبل نسبت به انتشار چنین آثاری همت ورزند .
   اما طرف دیگر قضیه این شماره چاپ زیاد ، جای تعجب بسیار دارد . کتاب « دا » شاید تنها کتابی باشد که به این صورت و با این سطح
وسیع در تلویزیون معرفی می شود ، از نشست های نویسنده ان گزارش تهیه می شود و خبر تجدید چاپ های آن  و فروش چند هزاری آن
در نمایشگاه کتاب ، بارها و بارها در تلویزیون و روزنامه ها و سایت های اینترنتی منتشر می شود .
و خوب معلوم است . این همه تبلیغ ، اثر خودش را می گذارد و تعداد چاپ های ان را به عدد افتخار آمیز صد و ده  می رساند .
ولی ...
   ولی چرا « دا » .
   شاید بپرسید چرا که نه ؟ « دا » خاطرات جنگ تحمیلی است ، سرگذشت رشادت های یک شیر زن است ،
تا حالا (احتمالا) در چند جشنواره و ... برنده شده است  ، می خواهند از رویش فیلم بسازند و ...
   ولی من می خواهم از شما بپرسم  ( به خصوص از آنهایی که این کتاب را خوانده اند ) ، اگر این کتاب را خوانده اید یا حداقل آوازه موفقیتش
به گوشتان خورده است ، آیا کتاب خاطرات برنده جایزه " ربع قرن کتاب دفاع مقدس " را هم خوانده اید ؟ اصلا آن را در ویترین
مغازه ای دیده اید ؟ اسمش را شنیده اید ؟ کتاب برنده جایزه منتقدان و نویسندگان مطبوعات برای بهترین رمان
یک دهه گذشته فارسی را می شناسید ؟ معرفی این کتاب را در تلویزیون یا روزنامه ای مشاهده کرده اید ؟
   اصلا چرا دور برویم . از همین انتشارات خوب سوره مهر ، اتفاقا از همین ژانر (!) یعنی خاطره نویسی ، کتاب « خاطرات عزت شاهی » که خاطرات مبارزه یک نفر به نام آقای عزت الله شاهی (مطهری) در زمان قبل انقلاب را به رشته تحریر در آورده است ، را خوانده اید ؟ اصلا اسمی از آن در تلویزیون به گوشتان خورده است ؟
   این کتاب خاطرات با تعداد صفحات 865 ( 53 صفحه بیشتر از « دا » ) و یک سی دی همراه و هم چنین تدوین و تحقیق _ به تمام معنا _ استادانه آقای محسن کاظمی که من در طول عمر کتاب خوانی ام چنین موردی را سراغ ندارم  ، با قیمت نه هزار تومان ( دو هزار تومان ارزان تر از « دا » ) منتشر شده است . چرا از این کتاب به اندازه کتاب « دا » گزارش تهیه نشده است ؟  چرا روزنامه ها برایش تیتر نزده اند ؟ چرا نمی خواهند از رویش فیلم بسازند ؟ و ده ها چرای دیگر .
   لابد می گویید حق با خواننده است  . این را بیشتر از آن یکی می پسندد . « دا » بیشتر فروش کرده ، پس حقش هم این است !
ولی آیا می شود نقش پر رنگ تبلیغات را در فروش « دا » انکار کرد ؟ آیا این امکان برای تمامی  کتاب ها و نویسنده ها  وانتشارات هم فراهم است ؟
به نظر من که اگر برای این کتاب _ و شاید خیلی از کتاب های دیگر _ هم به اندازه کتاب « دا » تبلیغ می شد ، نه تنها کمتر از « دا » فروش نمی کرد ،
بلکه فروش آن از کتاب « دا » هم  پیشی می گرفت .
   بعید می دانم کسی از مراجعین به این وبلاگ ، کتاب « خاطرات عزت شاهی » را خوانده باشد ، ولی اگر یکی از شما عزیزان  ، تصادفا این کتاب را هم خوانده است ، لطف کند با مقایسه بین مشخصات ظاهری ( قیمت و قطع و ... ) و محتوای هر دو کتاب با توجه به میزان اطلاعاتی که از موقیت ها داده می شود ، میزان اسنادی که ارائه می گردد و حتی ویراستاری متفاوت دو اثر و البته بقیه شاخص های مطرح ، نظر خودش را در قسمت نظرات این پست بنویسد تا هم من و هم بقیه دوستان ، بهتر بتوانیم ما بین دو کتاب مورد نظر (« دا » و  « خاطرات عزت شاهی » ) مقایسه ای داشته باشیم .
   با تمام مطالب بالا ، بار دیگر می گویم که کتاب « دا » یکی از شیرین ترین و بهترین و متأثر کننده  ترین  کتاب خاطراتی است که تا به حال منتشر شده  و چقر آدم به صدها  دای دیگر که در کشاکش بی مهری های بعد جنگ ، خواسته اند  خاطراتتشان فقط برای دل خودشان باشد ، تأسف می خورد و ناراحت می شود .
   و اما آخرین مطلب اینکه ، کتاب « دا » با این تعداد چاپ ، تنها در حدود  سیصد هزار نسخه چاپ شده است _ که تعداد چندان بالایی هم نیست _ و اگر این تعداد  را تقسیم بر دفعات چاپ کنیم ، برای هر نویت چاپ ، تیراژی کمتر از سه هزار نسخه به دست می آید و جالب این است که هیچ اشاره ای به این عدد نمی شود .
   البته تا این مطلب را باور نداشته باشیم که آن چیزی که مهم است ،  تعداد نسخه است نه تعداد چاپ ، هنوز در بوق تعداد چاپ های صد و ده گانه _ و شاید بیشتر _ کتاب « دا » دمیده خواهد شد .
 ***
ضمنا سالروز آزاد سازی خرمشهر بر همه شما مبارک
89/3/3::: 12:15 ع
نظر()
  

من امروز راهی قم هستم برا زیارت و سیاحت

التماس دعایی  ، چیزی ندارین ... ؟!

فعلا ...


88/11/10::: 4:6 ع
نظر()
  
  
سلام  
فعلا مطلب تازه ای ندارم !
این قوانین رو هم توی صفحه 6 روزنامه « ابتکار » ، مورخ 6 آبان 88 دیدم که
حیفم اومد اینجا ننویسم !
   ***
- قانون صف : اگر شما از یک صف به صف دیگری رفتید ، سرعت صف قبلی بیشتر از
     صف فعلی خواهد شد .
- قانون تلفن : اگر شما شماره ای را اشتباه گرفتید ، آن شماره هیچگاه اشغال نخواهد بود .
- قانون تعمیر : بعد از اینکه دستتان حسابی گریسی شد ، بینی شما شروع به خارش خواهد کرد .
- قانون کارگاه : اگر چیزی از دستتان افتاد ، قطعا به پرت ترین گوشه ممکن خواهد خزید .
-قانون معذوریت : اگر بهانه تان برای رئیس  برای دیر آمدن ، پنچر شدن ماشینتان باشد ،
    روز بعد واقعا به خاطر پنچر شدن ماشینتان ، دیرتان خواهد شد .
- قانون حمام : وقتی که خوب زیر دوش خیس خوردید ، تلفن شما زنگ خواهد زد .
- قانون روبرو شدن : احتمال رو برو شدن با یک آشنا وقتی که با کسی هستید که
    مایل نیستید با او دیده شوید ‍، افزایش می یابد .
- قانون نتیجه : وقتی می خواهید به کسی ثابت کنید که یک ماشین کار نمی کند ، کار خواهد کرد .
- قانون بیومکانیک : نسبت خارش هر نقطه از بدن با میزان دسترسی آن نقطه نسبت عکس دارد .
- قانون تئاتر : کسانی که صندلی آنها از راهرو ها دورتر است ، دیرتر می آیند .
- قانون قهوه : قبل از اولین جرعه از قهوه داغ تان ، رئیس تان از شما کاری خواهد خواست که
     تا سرد شدن قهوه طول خواهد کشید . 
    ***
    اینم 8 تا گل برا امام رضا ( علیه السلام )
   

88/8/10::: 7:4 ع
نظر()
  
  
<      1   2   3   4      >