شیخ صدوق از ابوبصیر نقل کرده است که گفت :
بعد از وفات امام صادق (علیه السلام) خدمت ام حمیده مشرف شدم تا او را تسلیت بگویم
پس از آنکه مدتی گریه کرد و من به خاطر گریه او گریستم فرمود : ای ابو محمد ! اگر امام صادق
(علیه السلام) را در هنگام وفات می دیدی ، امر عجیبی از آن حضرت مشاهده می کردی ،
ایشان چشمان مبارک خود را گشودند و فرمودند :
همه خویشاوندان مرا نزد من جمع کنید .
پس از آنکه تمام آنها نزد آن حضرت گرد آمدند ، به آنها نگاهی کرد و فرمود:
« ان شفاعتنا لا تنال مستخفا بالصلاة »
کسی که نماز را سبک شمارد ، به شفاعت ما نمی رسد و از آن بهره مند نمی گردد .
ثواب الاعمال ، 228
قال امیرالمؤمنین ،
علی (علیه السلام) :
مسکین ابن آدم ؛ مکتوم الأجل ، مکنون العلل ، محفوظ
العمل ، تؤلمه البقة ، و تقتله الشرقة ، و تنتنه العرقة .
امیرالمؤمنین علی
(علیه السلام) فرموده اند:
بیچاره فرزند آدم ! اجلش پنهان ، بیماری هایش پوشیده ،
اعمالش همه نوشته شده ، پشه ای او را آزار می دهد ،
جرعه ای گلو گیرش شده ، او را از پای در می آورد ، و
عرق کردنی او را بدبو می سازد .
***
خواستم از آرزو هایم برایتان بگویم
از دلتنگی هایم
از خوشحالی هایم
از خودم ...
از دلم ...
***
چه بگویم ...
یا علی مددی ...
یا علی مددی ...
الهی ...
الهی ، به حق خودت حضورم ده و از جمال آفتاب آفرینت نورم ده !
الهی ، راز دل را نهفتن دشوار است و و گفتن دشوار تر .
الهی ، چگونه خاموش باشم که دل در جوش و خروش است ،
و چگونه سخن گویم که خرد مدهوش و بیهوش است .
الهی ، ما همه بیچاره ایم و تنها تو چاره ای ، و ما همه هیچ کاره ایم
و تنها تو کاره ای .
الهی ، چون تو حاضری چه جویم ، و چون تو ناظری چه گویم .
الهی ، چگونه گویم نشناختمت که شناختمت ، و چگونه گویم که
شناختمت که نشناختمت .
الهی ، بسیار کسانی دعوی بندگی کرده اند و دم از ترک دنیا زده اند ،
تا دنیا بدیشان روی آورد ، جز وی همه را پشت پا زده اند . این بنده در
معرض امتحان در نیامده شرمسار است ، به حق خودت « ثبت قلبی
علی دینک »
الهی ، از روی آفتاب و ماه و ستارگان شرمنده ام ، از انس و جان
شرمنده ام ، حتی از روی شیطان شرمنده ام ، که همه در کار خود
استوارند و این سست عهد ، ناپایدار .
الهی ، رجب بگذشت و ما از خود نگذشتیم ، تو از ما بگذر !
الهی ، ما را یارای دیدن خورشید نیست ، دم از دیدار خورشید آفرین
چون زنیم ؟!
الهی ، عقل گوید « الحذر الحذر ! » عشق گوید « العجل العجل ! » ؛
آن گوید دور باش ، و این گوید زود باش !
الهی ، به لطفت دنیا را از من گرفته ای ، به کرمت آخرت را
هم از من بگیر !
الهی ، دندان دادی ، نان دادی ؛ جان دادی ، جانان بده !
الهی ، اثر و صنع توام ، چگونه به خود نبالم .
***
بر گرفته از کتاب الهی نامه ، نوشته عارف فرزانه ،
علامه حسن زاده آملی (حفظه الله)
... سپس خداوند بزرگ ، خاکی از قست های گوناگون زمین ، از قسمت های سخت و نرم ، شور و شیرین ، گرد آورد ، آب بر آن افزود تا گلی خالص و آماده شد ، و با افزودن رطوبت ، چسبناک گردید ، که از آن ، اندامی شایسته ، و عضوهایی جدا و به یکدیگر پیوسته آفرید . آن را خشکانید تا محکم شد .خشکاندن را ادامه داد تا سخت شد تا زمانی معین و سرانجامی مشخص ، اندام انسان ، کامل گردید . آنگاه از روحی که آفرید در آن دمید تا به صورت انسانی زنده درآمد ، دارای نیروی اندیشه ، که وی را به تلاش اندازد و دارای افکاری که در دیگر موجودات ، تصرف نماید . به انسان اعضا و جوارحی بخشید ، که در خدمت او باشند ، و ابزاری عطا فرمود ، که آنها را در زندگی به کار گیرد ، قدرت تشخیص به او داد تا حق و باطل را بشناسد ...
... سپس خداوند آدم را در خانه مسکن داد که زندگی در آن گوارا بود . جایگاه او را امن و امان بخشید و او را از شیطان و دشمنی او ترساند . پس شیطان او را فریب داد ، بدان علت که از زندگی آدم در بهشت و همنشینی او با نیکان حسادت ورزید . پس آدم یقین را به تردید ، و عزم استوار را به گفته های ناپایدار شیطان فروخت و شادی خود را به ترس تبدیل کرد ، که فریب خوردن برای او پشیمانی آورد ، آنگاه خدای سبحان در توبه را به روی آدم گشود و کلمه رحمت ، بر زبان او جاری ساخت و به او وعده بازگشت به بهشت را داد . آنگاه آدم را به زمین ، خانه آزمایش ها و مشکلات ، فرود آورد تا ازدواج کند ، و فرزندانی پدید آورد ، و خدای سبحان از فرزندان او پیامبرانی بر گزید ...
*** نهج البلاغه - خطبه 1
شیخ صدوق از عبدالسلام نقل کرده که گفت :
دعبل خزاعی خدمت علی ابن موسی الرضا (علیه السلام) رسید و با اجازه حضرت شروع به
خواندن قصیده ای در مدح آن حضرت کرد
« مدارس آیات خلت عن تلاوة و منزل وحی مقفر العرصات »
محل تدریس آیات الهی که اکنون از تلاوت آیات بر کنار مانده است ، و
محل نزول وحی پروردگار که از فعالیت باز مانده است .
چون به این شعر رسید :
« أری فیئهم فی غیرهم متقسما و ایدیهم من فیئهم صفرات »
غنیمتی که مال ایشان است در دست دیگران می بینم که بین خودشان تقسیم می کنند
در حالی که دست خودشان از آن غنیمت خالی است .
حضرت رضا (علیه السلام) گریه کرد و فرمود : راست گفتی ای خزاعی ، و چون به این شعر رسید:
« اذا وتروا مدوا الی واتریهم أکفا عن الأوتار منقبضات »
هنگامی که به آنها ستم شود به ستمگر خود دست انتقام دراز نمی کنند بلکه بدی را با احسان
مقابله می کنند و دستشان از انتقام خالی است .
حضرت رضا (علیه السلام) کف دستان خود را زیر و رو کرد و فرمود : بلی به خدا قسم خالی است ،
و ...
و هنگامی که به این شعر رسید :
« و قبر ببغداد لنفس زکیة تضمنها الرحمان فی الغرفات »
حضرت رضا (علیه السلام) به او فرمود :
آیا به این قسمت از قصیده ات اجازه می دهی دو بیت اضافه کنم که قصیده تو با آن کامل شود؟
« و قبر بطوس یا لها من مصیبة توقد فی الأحشاء بالحرقات »
« الی الحشر حتی یبعث الله قائما یفرج عنا الهم و الکربات »
وقبری در طوس است که برای آن مصیبت هایی است که تا روز قیامت آتش از دل های سوخته
شعله ور خواهد بود.
تا آنکه خدا قیام کننده و منتقم ما را برانگیزاند ، و غصه ها و اندوه ما را بر طرف سازد .
دعبل عرض کرد : من قبری از شما خانواده در طوس نمی شناسم ، اینکه فرمودید قبر چه
کسی است ؟
امام فرمود :آن قبر من است ، روزها و شب ها به پایان نمی رسد که طوس محل رفت و آمد
شیعیان و زائران من می گردد .
بدانید هر کس مرا در شهر طوس و در آن غربت زیارت کند فردای قیامت با من و در درجه من
خواهد بود در حالی که گناهانش آمرزیده شده باشد .
و ادامه حدیث ....
***
به نقل از ترجمه کتاب القطرة - ج 1 ص 623 با تلخیص
میلاد امام رضا (علیه السلام ) را تبریک می گوییم
یا علی ...